علی صمدی
مناسبات دو كشور ایران و پاكستان، پس از استقلال پاكستان در آبانماه ۱۳۲۶ش و شناسایی آن از طرف ایران بهعنوان اولین كشور شناساییكننده و تاسیس سفارت ایران در كراچی، شكل جدیدی گرفت و از آن پس توسعه یافت.
در سطح سیاستهای داخلی
دولتهای پاكستان به تناسب احساس خطر از ناحیه شیعیان این كشور، سعی نمودهاند رفتار سیاسی خود را بهگونهای تنظیم كنند كه از شورش و خیزش مردمی شیعیان و حتی اهل تسنن جلوگیری كنند. دركل میتوان گفت عكسالعمل دولت پاكستان در برابر صدور انقلاب به این كشور، تند و درعینحال همراه با مصلحتسنجی بوده است.
وضعیت جغرافیایی دولت پاكستان و نزدیكی آن با ایران انقلابی خطر نفوذ آن در میان مردم این كشور را بیشتر میكرد و طبیعتا مواضع سختتری را از سوی دولت پاكستان برمیانگیخت.
گذشته از مواضع دولت پاكستان در برابر شیعیان، در مجموع این دولت برای برقراری امنیت، در شرایط بحرانی گاه فعالیت برخی گروههای سیاسی ــ مذهبی داخلی را ممنوع نموده است گروههایی مانند لشكر طیبه، جیش محمد(ص)، سپاه صحابه، نهضت جعفری، نهضت اجرای شریعت محمدی(ص). این اقدام برخی دولتهای عمدتا نظامی پاكستان، گاهی از سوی امریكا مورد استقبال قرار گرفته است.
در سطح سیاستهای منطقهای
مناسبات دو كشور ایران و پاكستان، پس از استقلال پاكستان در آبانماه ۱۳۲۶ش و شناسایی آن از طرف ایران بهعنوان اولین كشور شناساییكننده و تاسیس سفارت ایران در كراچی، شكل جدیدی گرفت و ازآنپس توسعه یافت. همكاریهای سیاسی دو كشور در دوران پهلوی همواره برقرار بود؛ چنانكه بهعنوانمثال هنگامیكه در اوایل دهه ۱۹۶۰٫م روابط دو دولت پاكستان و افغانستان بر سر نواحی پشتونشین قطع گردید، با وساطت ایران مناسبات دو كشور تجدید شد. در سال ۱۹۶۵٫م، هنگام بروز جنگ بین هند و پاكستان، دولت ایران از هیچ كمكی به دولت پاكستان دریغ نكرد. در بحران سال ۱۹۷۱٫م میان دو كشور هند و پاكستان نیز ایران تمام مساعی خود را بهكار برد تا از وقوع جنگ میان آنها جلوگیری بهعمل آورد. پس از جنگ هند و پاكستان و تاسیس بنگلادش، سیاست ایران دركل در راستای حمایت از پاكستان بود؛ چنانكه دولت ایران شناسایی بنگلادش را به روشنشدن مناسبات آن با پاكستان منوط كرد و هیچ اقدامی در خصوص شناسایی بنگلادش به عمل نیاورد.
در مجموع، از بدو تاسیس پاكستان تا امروز، همیشه مناسبات ایران و پاكستان تحتتاثیر معادلهای قرار داشته است كه هند در آن مهمترین مفروض شناخته میشود. افغانستان نیز یكی دیگر از مؤلفههای تعیین مناسبات ایران و پاكستان بوده و اهمیت خاص خود را در این ارتباط كماكان حفظ كرده است. انتظار میرود در آینده نیز این مولفه همچنان ثابت باشد.
به نظر میرسد ایران همیشه بر سر دو راهی انتخاب پاكستان یا هند قرار داشته اما پاكستان همواره تلاش كرده است با هر رژیمی در ایران همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد و در بسیاری موارد، این خواست پاكستان، چه پیش از انقلاب و یا پس از آن، تاحدودی برای ایران در تنظیم روابطش با هند مشكلساز بوده است.
صحنه سیاسی افغانستان، یكی از نقاط عمده چالشبرانگیز در سیاست منطقهای ایران و پاكستان و عامل بروز رقابت منطقهای میان آنان بوده است؛ چنانكه «از دهه ۱۹۵۰ به بعد، مدرسههایی در پاكستان كه ملاهای افغان در آن درس میخواندند، مورد حمایت مالی وهابیان سعودی قرار گرفت. اما سیر بنیادگرایی پس از تهاجم شوروی به افغانستان تشدید شد. از سال ۱۹۸۵، ورود صدها عرب از اخوانالمسلمین و وهابیها به افغانستان از طریق احزاب اسلامگرا برای اقدام به جهاد شخصی آغاز شد. آنها عمدتا از میانكارگران مهاجر سعودی عضوگیری میشدند و به منظور ورود به افغانستان به پیشاور در پاكستان اعزام میگشتند.از منظر اُلیویهروا، در مقاطعی «ایران بهرغم محكومكردن لفظی سیاست طرفدار غرب پاكستان، هیچگاه سعی نكرد با تسلط پاكستانیها بر سنیها به معارضه برخیزد، بلكه بهجای آن خواستار معامله متقابل بود. در حقیقت، نوعی تقسیم ضمنی در عمل پیش آمد؛ بهاینترتیبكه سنیها در پیشاور باقی ماندند و شیعهها در قم. پاكستانیها از مداخله بیشازحد در امور شیعیان اجتناب میكردند.
در سطح سیاستهای بینالمللی
رابطه امریكا و پاكستان، از زمان بروز بحران غذایی پاكستان در ۱۹۵۳م، با كمك امریكا به این كشور گرمتر شد و دركل مناسبات دو كشور توسعه یافت. در سال ۱۹۵۴٫م، موافقتنامه كمكهای دفاعی دوجانبه میان امریكا و پاكستان به امضا رسید و بهدنبال آن، پاكستان به پیمانهای سیتو و سنتو پیوست. با بروز جنگ میان چین و هند در ۱۹۶۲ و سرازیرشدن اسلحه از طرف امریكا به هند، اختلاف دو كشور بالا گرفت و روابط آنها به حال تعلیق درآمد. پس از بروز جنگ میان هند و پاكستان، امریكا در اقدامی تلافیجویانه ارسال اسلحه به پاكستان را تحریم كرد. با توقف كوتاه جانسون، رئیسجمهور امریكا، در كراچی در سال ۱۹۶۷، این رابطه كمی بهتر شد و با سفر نیكسون در سال ۱۹۶۹، به بستن توافقنامههای جدید منجر گردید. بوتو در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۵ این بار به عنوان نخستوزیر به امریكا سفر نمود و سطح روابط را ارتقا بخشید. هدف از این سفر، درواقع رفع تحریم ارسال سلاح به پاكستان بود.
در آخرین سالهای دهه ۱۹۷۰٫م، تحولات بزرگ و شگفتانگیزی در كشورهای همسایه پاكستان رخ داد كه صحنه داخلی پاكستان را بهشدت متاثر ساخت. در بیستوششم آوریل ۱۹۷۸ كودتای كمونیستی در افغانستان به وقوع پیوست كه در نهایت به اشغال افغانستان توسط شوروی در دسامبر ۱۹۷۹ منجر شد. همزمانباآن، در همسایه غربی پاكستان، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امامخمینی(ره) در فوریه ۱۹۷۹به پیروزی رسید و مستحكمترین پایگاه امریكا در خاورمیانه (پس از اسرائیل) را متلاشی ساخت. وقوع این دو حادثه عظیم، توازن قوا در منطقه را به سود اتحاد جماهیر شوروی بر هم زد و به تبع آن، نفوذ گروههای چپگرای هوادار شوروی در دو ایالت سرحد و بلوچستان پاكستان، در حد نگرانكنندهای افزایش یافت؛ چنانكه دولت ضیاءالحق بیم داشت شوروی در آینده از این دو ناحیه به سوی پاكستان پیشروی كند.
از طرفدیگر، ظهور ایدئولوژی انقلابی در ایران و تصمیم انقلابیون ایران به صدور آن، دولت پاكستان را شدیدا نگران ساخت. دولت پاكستان برای پیشگیری از تكرار حوادث مشابه انقلاب ایران در داخل كشور خود، كه زمینههای آن تاحدودی فراهم به نظر میرسید، سیاست نزدیكی بیشتر به غرب و كشورهای ثروتمند عربی حاشیه خلیجفارس را در پیش گرفت. دیری نپایید كه دولت پاكستان به مركز راهبردی مهمی در رقابت میان شرق و غرب ازیكطرف و مبارزه اسلام انقلابی و سنتی ازطرفدیگر تبدیل شد ضیاءالحق برای جلوگیری از خطر كمونیسم در منطقه، زمینههای فعالیت و تقویت اسلامگرایان در كشور را تدارك دید. كشورهای طرفدار رادیكالیسم اسلامی نیز با استفاده از فرصت بهوجودآمده، سرمایهگذاریهای فراوانی در محدودههای تحت نفوذ خود انجام دادند.
جمعبندی
۱ــ تاثیر انقلاب ایران بر كشورهای اسلامی دیگر و از جمله پاكستان، حداقل به همان اندازهكه به تلاشهای خود ایران وابسته بوده، به وضعیت كشور و منطقه مورد نظر نیز بستگی داشته است. بنابراین، هر تحلیلی اساسا باید با توجه به كشور یا منطقه مورد بررسی انجام گیرد و عواملی از قبیل تركیب نخبگان بومی، ماهیت گروههای اسلامی و گروههای مخالف آن كشور و دیگر عوامل مهم محلی مورد توجه قرار گیرند. بر این اساس، جان ال. اسپوزیتو و جیمز پی. پیسكاتوری، میزان تاثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران را بر كشورهای جهان، اینگونه دستهبندی نمودهاند: «بازتاب جهانی انقلاب ایران، چهار شكل داشته است: نخست، در دو كشور (لبنان و بحرین) نفوذ ایران ملموس و چشمگیر بوده است. دوم، در تعداد بیشتری از كشورها، الگوی ایران و تشویقهای این كشور جریانهای سیاسی اسلامی پیشین را تقویت كرده و شتاب بیشتری بخشیده است (مصر، تونس، نیجریه، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، پاكستان و فیلیپین). سوم، ایران نقش عامتری در برانگیختن ایدئولوژی و تفكر سیاسی اسلامی در برخی كشورها ایفا كرده است (مصر، سودان، مالزی و اندونزی). چهارم، الگو و فعالیتهای ایران دلیل و بهانه لازم را فراهم آورده است تا بعضی حكومتها (عراق، مصر، تونس و اندونزی) جنبشهای اسلامگرای مخالف را مهار و سركوب كنند. در بیشتر كشورهای اسلامی، تاثیر ایران انقلابی، غیرمستقیم بوده و ایران عمدتا نقش الگو را داشته است، نه مداخله مستقیم. این نكته بهویژه در دوره آغازین پس از انقلاب صادق بود كه شیعه و سنی در سراسر جهان اسلام، شهامت و ایمان انقلابیون را میستودند و ایران با بنیادگرایی و احیاگری اسلامی مترادف شمرده میشد.
۲ــ در اواخر دهة ۱۹۷۰م كه انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، مسلمانان روشنفكر جهان تاحدودزیادی از آن متاثر شدند و این تاثیر در كشورهای همجوار ایران، مانند افغانستان، عراق، تركیه، بحرین و كویت چشمگیرتر بود؛ اما در پاكستان كه زمینههای آن از جهات بسیاری مهیا بود، به دلیل تنش میان شیعه و سنی، و تنش درونی گروههای مذهبی اهل تسنن (اهل حدیث، دیوبندی و بریلوی) و تكاپوهای تنشزای وهابیت، این تاثیرپذیری جز در ابعاد و گرایشهای خاصی (بهویژه در شیعیان)، محدود بود. برایناساس، گرچه شخصیتهای انفرادی و مجموعه شیعیان این كشور همانند دیگر كشورها از انقلاب اسلامی ایران استقبال كردند اما گروههای مذهبی سابقهدار كشور، پیام انقلاب ایران را كه همسو با استبدادستیزی و استعمارستیزی آنان بود، چندان درك نكردند و حتی در مواردی برای خنثیسازی تاثیرات بالقوه آن به برخی واكنشهای منفی نیز پرداختند.
مولانا فضلالرحمان، رهبر جمعیت علمای اسلام كه از زمره دیوبندیها است، در «كنفرانس مدارس دینی» (۱۹۹۹، پیشاور)، درباره تاثیرپذیری از انقلاب ایران و انقلاب طالبانیسم افغانستان (مدارس دیوبندی پاكستان در شكلدهی طالبان نقش مهمی ایفا نمودند) گفت: «در همسایگی پاكستان، دو كشورند كه در آنها انقلاب رخ داده است. ما به عنوان یك فرد سیاسی دو نتیجه میتوانیم از آنها اخذ كنیم: اولاینكه در ایران انقلاب آمد، نظام سلطنتی از بین رفت و قشر مذهبی ایران بر سر قدرت رسید. این یك واقعیت است و چه بهتر بود كه ما در همان زمانی كه انقلاب رخ داد، از این واقعیت استفاده میبردیم. گرچه ایران یك كشور شیعه است، اما متاسفانه ما نتوانستیم از آن استفاده ببریم. در اینجا مساله شیعه و سنی بهوجود آورده شد و تحت عنوان مذهبگرایی این فرصت را از ما گرفت.
میزان تلاشی كه از سوی نهادهای سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی به عمل آمده، در نحوه بازتاب و تقویت تاثیرگذاری انقلاب اسلامی سهم داشته است؛ چنانكه بهرغم فعالیتهای نمایندگیهای جمهوری اسلامی، در برخی موارد از عدم كارآیی مناسب آنان و عدم اقدام جدّی آنان ابراز ناخشنودی شده است. البته تضعیف موقعیت زبان فارسی در پاكستان نیز بر كاهش میزان تاثیرپذیری پاكستان از انقلاب اسلامی، بیتاثیر نبوده است.
۳ــ الیویه روا میگوید: «برای ملاهای سنی سنتی، دولت اسلامی به معنای اجرای شریعت است، صرفنظرازآنكه چه كسی تصدی امور را در دست داشته باشد شاه، رئیسجمهور، ژنرال یا یك مجمع برایناساس، باید گفت: از جهت ساختار حكومتی، انقلاب اسلامی ایران برای اهل تسنن، نمیتواند چندان نقش الگودهی نظری داشته باشد، مگرآنكه آنان كارآمدی چنین نظامی را در عمل بیازمایند و به نحوی سازگار با باورهای دینی خود، گونهای مشابه برای نظام اسلامی مورد نظر خود طراحی نمایند؛ چنانكه مدل نظارتی شورای نگهبان و جایگاه فقهای آن، میتواند برای آنان درسآموز باشد.
۴ــ در جمعبندی بازتاب انقلاب اسلامی بر دولت پاكستان، میتوان ادعا كرد دولت این كشور برخلاف مردم آن از انقلاب اسلامی استقبال چندانی به عمل نیاورد بلكه در مواردی نوعی برخورد منفی نیز در مقابل این پدیده از خود نشان داد؛ اما به خاطر نزدیكی جغرافیایی با ایران و به لحاظ نیازهای متقابل میان دو كشور، بهناچار در محدودههایی ناگزیر از مدارا با خواستهای دولت شیعی ایران گردید.
۵ــ واكنش به انقلاب اسلامی از سوی دولتهای كشورهای اسلامی و از جمله پاكستان كه عموما پایگاه مردمی نداشتند و شدیدا به جهان غرب و بهویژه امریكا وابسته بودند، دركل منفی بود. دولتهای پاكستان بهرغمآنكه پاكستان اولین كشوری بود كه اقدام به شناسایی ایران نمود،.به خاطر ترس از نفوذ انقلاب اسلامی، مواضع منفیِ مشابه با دیگر دولتهای غربگرا در برابر ایران اتخاذ نمودند. البته این مواضع آنها تاحدودزیادی از استقلال یا عدم استقلال آنها در ارتباط با غرب نیز متاثر بود؛ بدینمعناكه دولتهای پاكستان هر قدر سیاست مستقلتری از غرب داشتند، در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن، سیاستی دوستانهتر با ایران انقلابی اتخاذ میكردند. اما دركل پاكستان نیز بهنوبهخود، پس از بروز تحول انقلابی در ایران، برای آینده خود احساس خطر نمود. ازاینرو گاه عكسالعملهای فوری خاصی در سیاست خارجی منطقهای پاكستان در قبال انقلاب اسلامی، مشاهده میشود.
۶ــ دولت پاكستان به تناسب تاثیرپذیری از سیاستهای خاورمیانهای امریكا، در نوع روابط خود با انقلاب اسلامی متغیر جلوه میكند. البته سایر مؤلفههای مهم مانند رابطه و سطح تنش با هند، نوع منافع منطقهای و عوامل دیگر نیز در الگوی سیاست خارجی پاكستان دخالت دارند.
منابع :
1- جان. ال. اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه: دكتر محسن مدیر شانهچی، تهران، انتشارات باز، تهران، ۱۳۸۲.
2-عبدالوهاب فراتی، انقلاب اسلامی و بازتاب آن، انجمن معارف اسلام ایران، زلال كوثر ۱۳۸۱.
3-مؤسسه شهید حسینی قم، یادواره شهید علامه عارف حسین حسینی، تهران، انتشارات شاهد.
4-غزاله نظیفكار و حسین نوروزی، برآورد استراتژیك پاكستان، تهران، انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، ۱۳۸۲.
5-مؤسسه شهید حسینی قم، یادواره شهید علامه عارف حسین حسینی، تهران، انتشارات شاهد، ۱۳۶۹.
6-منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی؛ زمینهها و پیامدها، دفتر نشر و پخش معارف، ۱۳۸۰.
7-علی مرتضی زیدی، علل تفرقهگرایی در پاكستان، پایاننامه كارشناسی ارشد، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، ۱۳۷۵.
8-قاسم صافی گلپایگانی، سفرنامه پاكستان، نگرشی به تاریخ و فرهنگ، تهران، ۱۳۶۶.
9-شهیندخت كامران مقدم،قاسم صافی گلپایگانی،محمد اكرم عارفی، جنبش اسلامی پاكستان؛ بررسی عوامل ناكامی در ایجاد نظام اسلامی ۱۳۸۲.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 28,دسامبر,2024